داستان ص . م (قسمت اول)


عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



به وبلاگ خودتان خوش آمدید. این وب برای یادگیری در لحظات شاد ساخته و پرداخته می شود. پس نظرات خود را فراموش نکنید... از نظرات انتقادی و سازنده خوشحالتر می شویم!!

آمار مطالب

:: کل مطالب : 126
:: کل نظرات : 259

آمار کاربران

:: افراد آنلاین : 1
:: تعداد اعضا : 3

کاربران آنلاین


آمار بازدید

:: بازدید امروز : 190
:: باردید دیروز : 214
:: بازدید هفته : 190
:: بازدید ماه : 1184
:: بازدید سال : 5586
:: بازدید کلی : 72709

RSS

Powered By
loxblog.Com

بیایید خوب متفاوت باشیم!! همیشه راهی برای بهتر زندگی کردن وجود داره! اگر کمی بیشتر دقت کنیم!

داستان ص . م (قسمت اول)
دو شنبه 6 مرداد 1393 ساعت 1:19 | بازدید : 1301 | نوشته ‌شده به دست ب.ربیعی | ( نظرات )

اصلا حالم خوش نبود، فقط از روی عکس آواتارها نگاه میکردم هرکدوم که آواتار قشنگ تری داشت انتخاب میکردم و به وبش می رفتم... واقعا مزخرف بودن... تا حالا این همه وب الکی ندیده بودم... همه موضوع ها مثل هم، همه پر از پاپ آپ... همه گشنه ی چند تا کاربرو چندتا نظرو لایکو از این گدا گشنه بازی ها...
حتما نظر بذاری ها... اگه نذاری ناراحت می شم...
من الان قول میدم که برای وبت نظر بذارم... خب دیگه قول دادی حالا باید نظر بذاری...
به وب ترول دونی خوش اومدین... از من خرید بکنیداااا... شارژ ایرانسل... همراه... بنر...کلیک کن... چشمک پشت چشمک... آدم نمی دونه چشمک رو نگاه کنه یا حواسشو بده به متنی که بخاطرش 5 تا صفحه رو دنبال کرده...
10 دیقه به چت رومم بیا، راه دوری نمیرهاااا... نیومدی؟ خو 5 دیقه بیا... یه چت روم دارن، هزار تا مدیر هرکی میره اونجا واسه خودش شده مدیر... من مدیر چت رومم... به این آدرس بیا دوستای خوب پیدا میکنی...
مزخرفن... همشون محتوای همو می دزدن... بی هیچ چشم داشتی و هیچ رضایت دو طرفه ای... احتمال اینکه یه متن رو سه جا یا شایدم بیشتر بخونی زیاده...

ص . م
اوووو... مای  گاد... چه آواتار باحالی...خیلی قشنگه... بذار بینم این چی میگه؟!

ای انسان چه چیزی تو را در برابر پروردگار کریمت مغرور ساخته؟
سلام بر غریب کوچه های مدینه...
نعره ی هیچ شیری خانه را ویرانه نمی کند... من از سکوت موریانه می ترسم...
شهید گمنام... خوش اومدی... مسافر من... خسته نباشی پهلوان
و خیلی چیزای دیگه... که باید بری بخونی و واقعا بعضی چیزا خوندن داره...
یعنی دارم خواب میبینم؟ یعنی پیدا شد وبی که مطلب بیخودی نداشته باشه؟ چرت نگفته باشه؟ دو کلام حرف حساب بزنه؟
نه بابا بی خیال...
ای بابا... اینم که با اینهمه خوبی یه ایرادی داره... نچ... تا بود اون حرکتای نابجا و از مد افتاده ی بالایی ها، حالا این بمبای ستاره... چه کنم؟ لامصب همینطور تکرار میشه...
- سلام... وبت خیلی جالبه
- ممنون
- اما یه مشکلی هست... این اسکریپتای ستاره حواس آدمو پرت میکنه... میشه حذفش کنید؟
- فعلا که نمی تونم... کار دارم... تا بعداً ببینم چی میشه...
- خب من چن روز دیگه دوباره میام...
چند روزی گذشت و من بازم وب های به درد نخور بیشتری پیدا کردم... این چند روز فقط دو تا وب خوب دیدم که هر جفتشون متن خوب داشتن و ایراد کوچولو... یکی که گفت باشه ببینم چی میشه یکی هم که هر صفحه ش چند تا پاپ آپ داشت... این یکی هم گفت سعی میکنم بهتر مدیرتشون کنم... به هر حال این یکی باز قابل تحمل تر بود...
بذار ببینم این ص. م چه کرده...
ای باباااااا... این که هنوز ستاره هوا میکنه... نچ
- سلام... قرار بود یه کاری واسه ما بکنید اگه یادتون باشه...
- چه کاری
- والا قرار بود اون اسکریپتای ستاره رو بردارید... یادتون اومد
- فعلا نمی تونم...
- راستی ش محتوای وبتون خیلی خوبه و من خیلی دوست دارم وبتون رو لینک کنم اما اگه قبلش این ستاره ها رو بردارید ممنون میشم...آخه خیلی حواس آدمو پرت میکنه آدم نمی دونه متنو بخونه یا اینارو نگاه کنه... من چن روز دیگه دوباره میام...

این داستان ادامه دارد...

 

برای مطالعه قسمت دوم به از  اینجا   اقدام کنید.




:: موضوعات مرتبط: ادبیات , ,
:: برچسب‌ها: حرف هایی از جنس تگرگ ,
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
می توانید دیدگاه خود را بنویسید

/weblog/file/img/m.jpg
سميه مهاجر در تاریخ : 1393/5/6/gilanedamon - - گفته است :
سلام داستانت خوب بود اي كاش اخرش عاقبت بخيري باشه
پاسخ: خدا بخیر کنه :)


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: